✍عثمان اسماعیلی: دوستان و رفقاء همچنان که خود اطلاع دارید نیروهای لباس شخصی شهرستان سنندج درغروب روزچهار شنبه مورخ 1400/7/28 با همراهی نیروهای پلیس امنیت شهرستان سقز از صبح زود محل زیست مرا تحت کنترل قرار می دهند و گویا هنگامی که من سَر کار بودم جویای حضور من و آدرس دقیق منزل ما از همسایه ها سئوال می کنند. بعد از یافتن آدرس دقیق منزل به آنجا رفته و از دخترم محل کارم را جویا شدند و بعد از اینکه متوجه می شوند که من در منزل نیستم و خانواده از محل کارم بی اطلاع می باشند. ماموران دخترم را مجبور می کنند تا با شماره من تماس حاصل کند و مرا به منزل احضار کند. دخترم با فشار ماموران با من تماس گرفت و اظهار نمود که چند نفر با شما کار دارند و می خواهند شما را ببینند.
بعد از اینکه دخترم تماس را قطع کرد از سَر کار به منزل برگشتم و با مأمورین لباس شخصی که در مقابل درب منزل ما تجمع کرده بودند؛ روبرو شدم. وقتی ماموران را دیدم از آنها سئوال کردم که چه خبر است و چرا با این همه نیرو در مقابل منزل ما جمع شدید.؟
ماموران : ما حکم قضایی سنندج داریم ؛ بیا تا اداره کارت داریم. به ناچار سوار ماشین شدم و مرا به پلیس امنیت شهرستان سقز منتقل کردند. پس از آنکه به محل پلیس امنیت رسیدیم در حیاط اداره مأموران لباس نظامی از من چند قطعه عکس گرفتند و مرا به یک سالن منتقل کردند. به محض اینکه وارد سالن شدم از پشت به من دستبند و چشم بند زدند. وقتی قپانی به دستانم دستبند زدند , این عمل ماموران مورد اعتراض من قرار گرفت و به ماموران گفتم ، بدون اینها هم میشه صحبت کرد. بحث و جدل میان من و مأموران و حاجی شروع شد. ( حاجی مسئول پلیس امنیت شهرستان سقز است )
حاجی : عثمان چه کار کردید؟
جواب : منظورتان چیست که چکار کردم.؟
حاجی : در سنندج چه کار کردید؟ ( آن وقت فهمیدم که منظورش سخنرانی هایم در مراسم خاکسپاری داده آسیه عظمی بود. )
جواب : اگر منظورتان حضور در مراسم خاکسپاری داده آسیه است، بله حضور داشتم مگر حضور در مراسم خاکسپاری جرم است؟
حاجی : حضور در مراسم خاکسپاری جُرم نیست اما حضور داشتن در مراسم خاکسپاری مادر 2 نفر پیشمرگه های کومه له و همچنین مراجعه به روستای قروچای برای مراسم خالو میرزا پدر رامین حسین پناهی جرم است؟
جواب : حاجی من بعنوان یک انسان به وظیفه خود دانستم که در مراسم این عزیزان شرکت کنم.
بعد از بحث و جَدل های خارج از موضوع برگه صورت جلسه را آوردند تا آن را امضا کنم.
اما من از امضای صورتجلسه خودداری کردم به دلیل اینکه به آنها گفتم تا صورتجلسه را برایم قرائت کنند . ولی ماموران از قرائت صورتجلسه خوداری کردند و من نیز آن را امضاء نکردم.
حاجی با عصبانیت در حضور مأمورین گفت : یکبار نبوده که ما عثمان را احضار کنیم و ایشان برگه ای را امضاء کند.!
من با خونسردی گفتم : حاجی چرا با عصبانیت؟ مثل اینکه شما نماینده قانون هستید و حق ندارید که به این شکل برخورد کنید؟. در حین بازجویی دو نفر از ماموران امنیتی سقز مراجعه کردند و سئوالهای مختصری کردند.
بعد از اینکه صورتجلسه را امضاء نکردم مرا به کلانتری 12 منتقل کردند و شب را در بازدشتگاه کلانتری سپری کردم.
وقتی مرا تحویل بازداشتگاه کلانتری دادند ؛ همان لحظه داروهایی که از طرف خانواده برایم آورده بودند، تحویل من دادند.
اولین شب در بازداشتگاه کلانتری ماندم و فردا یعنی صبح روز پنجشنبه تاریخ 1400/7/29 مرا به دادگستری سقز منتقل کردند تا رسما" تفهیم اتهام شوم.
از سوی شعبه دوم بازپرسی شهرستان سقز و به نیابت از شعبه دوم بازپرسی سنندج تفهیم اتهام شدم.
قاضی : شما در راستای فعالیت های کومله دارید فعالیت و از آنها دفاع میکنید. اگر فعال کومه له هستید چرا به مقر کومله مراجعه و همانجا فعالیت نمی کنید؟ شما ها از سوی جمهوری اسلامی تامین می شوید؛ اما برای کومه له فعالیت می کنید. شما با این ریش سفید خجالت نمیکشید که این کارها را میکنید، شما باید به جای این کارها جوانان را نصیحت کنید.
جواب : آقای قاضی من تعجب می کنیم کسی همچون شما که تحصلکرده هستید؛ این جملات را بیان کنید؟! من هیچ تخلفی نکردم و طرفدار کومله هم نیستم . فکر نکنم مال کسی را خورده باشم یا سَر کسی کلاه گذاشته باشم، من با افتخار از طبقه کارگر دفاع میکنم.
بعد از اینکه از شعبه دوم بازپرسی تفهیم اتهام شدم به طرف سنندج حرکت کردیم.
زمانی که به سنندج رسیدیم مستقیما" مرا به بازداشتگاه بردند.
مسئول بازداشتگاه : نام و نام خانوادگی ؟ عثمان اسماعیلی .
مسئول بازداشتگاه : چه نوع بیماری دارید ؟. من اسم دارد و داروهایم همراه خود است.
چهارشنبه ١٢ آبانماه ۱۴۰۰
کارگرنیوز
Karegarnews


هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر